سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 76519

  بازدید امروز : 33

  بازدید دیروز : 20

خدا همین نزدیکی هاست

 
کسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‏اى است ، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‏هاى گمراه کننده پناهد که خداى سبحان فرماید : « بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است » ، و معنى آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان مى‏آزماید تا ناخشنود از روزى وى ، و خشنود از آنرا آشکار نماید ، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها ، لیکن براى آنکه کارهایى که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید ، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى‏شمارند ، و بعضى افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند . [ و این از تفسیرهاى شگفت است که از او شنیده شده . ] [نهج البلاغه]
 
نویسنده: الهام محمدی ::: جمعه 96/2/1::: ساعت 4:29 عصر

کلی راه از سرخه امده بودیم برای شرکت در مراسم عروسی.جلوی در که رسیدیم محمد باقر ایستاد و من رفتم داخل.چشمم که به مهمان ها افتاد،به سرعت برگشتم بیرون.خنده اش گرفت. گفت:((تا حالا عروسی اینجوری ندیده بودی؟!))گفتم:((نه!ولی اینجا انگار زنونه اس!))گفت:((نه!زنونه و مردونه قاطیه.ندیدی من نیومدم داخل؟چون می دونستم اینجوریه نیومدم)).با هم رفتیم بیرون و تا اخر شب توی خیابان ها دور زدیم تا بلاخره مراسم عروسی تموم شد.برای خوابیدن رفتیم خونه خواهرم.خواهرم تا چشمش به ما افتاد با عصبانیت گفت:((از سرخه تا اینجا اومدید که تو خیابونا بچرخید؟!ترسیدید بیاید تو بخورنتون؟))

محمد باقر گفت:((بحث خوردن و نخوردن نیست.اگه می اومدیم تو،باید به زن و بچه مردم نگاه می کردیم)).

خواهرم گفت:((این همه مردم بودند،شما هم یکیشون)).

محمد باقر که حسابی عصبانی شده بود،داد زد و گفت:((ما چیکار به بقیه داریم؟باید خودمون را حفظ می کردیم که کردیم.رسم اینجا رو که نباید با دینمون عوض کنیم)).

شهید محمد باقر اسدی نژاد . یاعلی